دهی است از دهستان هویان بخش ویسان شهرستان خرم آباد در 39هزارگزی باختر ماسور و 2هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک با 100 تن سکنه، آب آن از چشمه ها و ساکنین آن از طایفۀوان کرم می باشند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان هویان بخش ویسان شهرستان خرم آباد در 39هزارگزی باختر ماسور و 2هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک با 100 تن سکنه، آب آن از چشمه ها و ساکنین آن از طایفۀوان کرم می باشند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج. در 44هزارگزی خاوری سنندج بین راه شوسۀ جدید و قدیم سنندج به سقز با 750 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج. در 44هزارگزی خاوری سنندج بین راه شوسۀ جدید و قدیم سنندج به سقز با 750 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 39هزارگزی جنوب اردکان. سکنۀ آن 135 تن می باشد. آب آن از رود خانه شش پیر تأمین می شود. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 39هزارگزی جنوب اردکان. سکنۀ آن 135 تن می باشد. آب آن از رود خانه شش پیر تأمین می شود. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان ویسه بخش مریوان شهرستان سنندج در 15هزارگزی باختر دژ شاهپور و 3هزارگزی مرز ایران و عراق با 100 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان ویسه بخش مریوان شهرستان سنندج در 15هزارگزی باختر دژ شاهپور و 3هزارگزی مرز ایران و عراق با 100 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
منسوب و متعلق به دولاب، (ناظم الاطباء)، دوار، گردان، گرد گرد، - چنبر دولابی، آسمان: نگرید آبی و آن رنگ رخ آبی گشته از گردش این چنبر دولابی، منوچهری، - حرکت دولابی، چرخیدن چنانکه دولاب یعنی چرخ چاه، - سپهر دولابی، آسمان: بس بگردید و بس بخواهد گشت بر سر ما سپهر دولابی، سعدی، - فلک دولابی، چرخ دولابی، آسمان، ، دولاب باز، مرد مفرط در معامله به ادای وجه، (از آنندراج) منسوب به دولاب که از دیه های ری است، (از الانساب سمعانی)
منسوب و متعلق به دولاب، (ناظم الاطباء)، دوار، گردان، گِرد گرد، - چنبر دولابی، آسمان: نگرید آبی و آن رنگ رخ آبی گشته از گردش این چنبر دولابی، منوچهری، - حرکت دولابی، چرخیدن چنانکه دولاب یعنی چرخ چاه، - سپهر دولابی، آسمان: بس بگردید و بس بخواهد گشت بر سر ما سپهر دولابی، سعدی، - فلک دولابی، چرخ دولابی، آسمان، ، دولاب باز، مرد مفرط در معامله به ادای وجه، (از آنندراج) منسوب به دولاب که از دیه های ری است، (از الانساب سمعانی)
بعد آن باشد از مشرق یا مغرب. بعدش است از نهایت آبادانی، خواهی این بعد را به معدل النهار با خط استوا گیر و خواهی بدان مدار که ایشان را موازی است زیرا که پاره های متشابه یک از دیگرنیابت دارند وز قبل آنکه منجمان زمین ما اصلهای یونانیان بکار همی دارند و سپس رأی ایشان همی روند و یونانیان بنهایت مغربی از آبادانی نزدیکتر بودند و طول جایها از آنجا گرفتند، طول شهر بعدش گشت از نهایت آبادانی بمغرب ولکن اندرین نهایت میان ایشان خلاف است زیرا که گروهی از ایشان آغاز طول از لب دریای اوقیانوس همی کنند و گروهی آغاز او از جزیره های سعادت کنند و آن را نیز جزائر خالدات خوانند و این شش جزیره است برابر شهرهای مغرب از لب دریای اوقیانوس اندرون برفته بمقدار دویست فرسنگ و این هیچ زیان ندارد، هرگه که همه طولها از یک جای گرفته بود ولکن اندر کتابها، طول پاره ای از شهرها از لب دریا گرفته بود و پاره ای از جزائر سعد و تا مردم را فطنتی تیز نبود و بدین صناعت درست دانش آن را یک از دیگر جدا نتواند کردن. (التفهیم ص 172 و 173). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: در نزد اهل هیئت عبارت از قوسی است از معدل النهار یک شهر و نصف نهار یکی از دو طرف آبادانی شرقاً یا غرباً، و توضیح آن اینست که دائرۀ نصف النهار در مبداء آبادانی بسمت رأس اهله میگذرد و معدل النهاررا بر نقطه ای قطع میکند و دائرۀ نصف النهار در بلد مفروض بسمت رأس اهله میگذرد و معدل را بر نقطۀ دیگری قطع میکند و بنابراین قوس محصورشده از معدل میان دو نصف النهار واقع میشود که آن را طول آن بلد نامند. و مقصود از ’یکی از دو طرف آبادانی’ طرفی است که مبداء آبادانی است و منظور از ’شرقاً و غرباً’ اشاره به اختلاف در مبداء آبادانی است زیرا حکمای هند مبداء آبادانی را آخر آبادانی در جهت شرق در نظر گرفته اند، از اینرو که به آنان نزدیک است، و یونانیان آخر آبادانی را در جهت مغرب در نظر گرفته اند بعلت آنکه به آنها نزدیک است و بنابراین از نظر اول طول بلاد از مبداء به جهت شرق است و از نظر دوم به جهت غرب. و عبدالعلی بیرجندی در شرح تذکره آورده است که تعریف مذکور غیرمانع است زیرا هر دایره نصف النهار نخستین را بر دو موضع متقابل قطع میکند و ازینرو میان دو دایرۀ مذکور چهار قوس از معدل به وجود می آید و طول بلد هم بجز یکی از چهار قوس مزبور نیست، همچنین تعریف یادشده غیرجامع است زیرا طول نهایت آبادانی از آن خارج میشود، چه نصف نهار آن با نصف نهار مبداء اتحاد دارد مگراینکه تغایر اعتباری را در نظر گیرند. و صواب اینست که بگویند: طول بلد عبارت از قوسی است از معدل النهار که از تقاطع آن با نصف ظاهر نصف نهار مبداء آبادانی آغاز میگردد و به تقاطع آن با نصف ظاهر از نصف نهار آن بلد منتهی میشود بشرط آنکه اگر مبداء جانب غرب باشد از ابتدا بر توالی شروع شود و اگر مبداء جانب شرق باشد برخلاف توالی آغاز گردد، سپس باید دانست بلدی را که زیر نصف نهار مبداء واقع است طولی نیست، همچنین اعتبار آن ممکن نیست چون عرض آن نود است و از اینرو که در اینجا نصف النهار تعیین نشده است - انتهی
بُعدِ آن باشد از مشرق یا مغرب. بعدش است از نهایت آبادانی، خواهی این بعد را به معدل النهار با خط استوا گیر و خواهی بدان مدار که ایشان را موازی است زیرا که پاره های متشابه یک از دیگرنیابت دارند وز قبل آنکه منجمان زمین ما اصلهای یونانیان بکار همی دارند و سپس ِ رأی ایشان همی روند و یونانیان بنهایت مغربی از آبادانی نزدیکتر بودند و طول جایها از آنجا گرفتند، طول شهر بعدش گشت از نهایت آبادانی بمغرب ولکن اندرین نهایت میان ایشان خلاف است زیرا که گروهی از ایشان آغاز طول از لب دریای اوقیانوس همی کنند و گروهی آغاز او از جزیره های سعادت کنند و آن را نیز جزائر خالدات خوانند و این شش جزیره است برابر شهرهای مغرب از لب دریای اوقیانوس اندرون برفته بمقدار دویست فرسنگ و این هیچ زیان ندارد، هرگه که همه طولها از یک جای گرفته بود ولکن اندر کتابها، طول پاره ای از شهرها از لب دریا گرفته بود و پاره ای از جزائر سعد و تا مردم را فطنتی تیز نبود و بدین صناعت درست دانش آن را یک از دیگر جدا نتواند کردن. (التفهیم ص 172 و 173). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: در نزد اهل هیئت عبارت از قوسی است از معدل النهار یک شهر و نصف نهار یکی از دو طرف آبادانی شرقاً یا غرباً، و توضیح آن اینست که دائرۀ نصف النهار در مبداء آبادانی بسمت رأس اهله میگذرد و معدل النهاررا بر نقطه ای قطع میکند و دائرۀ نصف النهار در بلد مفروض بسمت رأس اهله میگذرد و معدل را بر نقطۀ دیگری قطع میکند و بنابراین قوس محصورشده از معدل میان دو نصف النهار واقع میشود که آن را طول آن بلد نامند. و مقصود از ’یکی از دو طرف آبادانی’ طرفی است که مبداء آبادانی است و منظور از ’شرقاً و غرباً’ اشاره به اختلاف در مبداء آبادانی است زیرا حکمای هند مبداء آبادانی را آخر آبادانی در جهت شرق در نظر گرفته اند، از اینرو که به آنان نزدیک است، و یونانیان آخر آبادانی را در جهت مغرب در نظر گرفته اند بعلت آنکه به آنها نزدیک است و بنابراین از نظر اول طول بلاد از مبداء به جهت شرق است و از نظر دوم به جهت غرب. و عبدالعلی بیرجندی در شرح تذکره آورده است که تعریف مذکور غیرمانع است زیرا هر دایره نصف النهار نخستین را بر دو موضع متقابل قطع میکند و ازینرو میان دو دایرۀ مذکور چهار قوس از معدل به وجود می آید و طول بلد هم بجز یکی از چهار قوس مزبور نیست، همچنین تعریف یادشده غیرجامع است زیرا طول نهایت آبادانی از آن خارج میشود، چه نصف نهار آن با نصف نهار مبداء اتحاد دارد مگراینکه تغایر اعتباری را در نظر گیرند. و صواب اینست که بگویند: طول بلد عبارت از قوسی است از معدل النهار که از تقاطع آن با نصف ظاهر نصف نهار مبداء آبادانی آغاز میگردد و به تقاطع آن با نصف ظاهر از نصف نهار آن بلد منتهی میشود بشرط آنکه اگر مبداء جانب غرب باشد از ابتدا بر توالی شروع شود و اگر مبداء جانب شرق باشد برخلاف توالی آغاز گردد، سپس باید دانست بلدی را که زیر نصف نهار مبداء واقع است طولی نیست، همچنین اعتبار آن ممکن نیست چون عرض آن نود است و از اینرو که در اینجا نصف النهار تعیین نشده است - انتهی
قریه ای است هفت فرسنگی میانۀ جنوب و مغرب رامهرمز. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان رغیوه بخش رامهرمز شهرستان اهواز واقعدر 45هزارگزی شمال باختری رامهرمز و 12هزارگزی جنوب راه شوسه نفت سفید به هدام دشت، با 500 تن سکنه. آب آن از چاه وراه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین آن از طایفۀ سادات غرابی هستند. این آبادی را سیدیونس نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
قریه ای است هفت فرسنگی میانۀ جنوب و مغرب رامهرمز. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان رغیوه بخش رامهرمز شهرستان اهواز واقعدر 45هزارگزی شمال باختری رامهرمز و 12هزارگزی جنوب راه شوسه نفت سفید به هدام دشت، با 500 تن سکنه. آب آن از چاه وراه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین آن از طایفۀ سادات غرابی هستند. این آبادی را سیدیونس نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دستار و عمامه. (ناظم الاطباء) (آنندراج). مولوی یا عمامه. لغت نامه های فرانسوی می نویسند که توربان متداول در فرانسه به معنی عمامه مأخوذ از کلمه دولبند فارسی است به معنی بند و رشتۀ سرعمامه. سر پایان. مندیل. (یادداشت مؤلف). سرپوش. کلاه. (ترجمه دیاتسارون ص 366) : شمعون در پی او رسید و در گور رفت و دید کفنها جدا نهاده و آن دولبند که برسر او پیچیده بود نبود. (ترجمه دیاتسارون ص 366). - دولبنددارآغا، یکی از صاحب منصبان دربار سلاطین عثمانی که در مواقع رسمی عمامۀ واگردان سلطان را می برد. (یادداشت مؤلف). ، کمربند و شال کمر. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). - دولبند و بست، طومار جمعبندی زمینی که در آغاز هر سال بسته می شود. (ناظم الاطباء). ، بند. (در کاغذ). (یادداشت مؤلف)
دستار و عمامه. (ناظم الاطباء) (آنندراج). مولوی یا عمامه. لغت نامه های فرانسوی می نویسند که توربان متداول در فرانسه به معنی عمامه مأخوذ از کلمه دولبند فارسی است به معنی بند و رشتۀ سرعمامه. سر پایان. مندیل. (یادداشت مؤلف). سرپوش. کلاه. (ترجمه دیاتسارون ص 366) : شمعون در پی او رسید و در گور رفت و دید کفنها جدا نهاده و آن دولبند که برسر او پیچیده بود نبود. (ترجمه دیاتسارون ص 366). - دولبنددارآغا، یکی از صاحب منصبان دربار سلاطین عثمانی که در مواقع رسمی عمامۀ واگردان سلطان را می برد. (یادداشت مؤلف). ، کمربند و شال کمر. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). - دولبند و بست، طومار جمعبندی زمینی که در آغاز هر سال بسته می شود. (ناظم الاطباء). ، بند. (در کاغذ). (یادداشت مؤلف)
آنکه دور را بیند مقابل نزدیک بین، چشمی که دور را بیند مقابل نزدیک بین، عاقبت اندیش، دستگاهی که برای رویت اجسام دور (رصد کردن ستارگان یا رویت مناظر زمین) بکار رود. یا دور بین عکاسی دستگاهی که برای ایجاد تصویر واضح از شی یا شخص بکار رود. کلیه دستگاههای عکس برداری مشتملند بر: عدسی که تصویر را تشکیل میدهد، اطاق تاریک که عدسی در آن نصب شده، شاسی یا قرقره های فیلم که صفحه حساس روی آن قرار گیرد، دریچه نور که برای تنظیم و تغییر زمان عکس برداری بکار میرود، پایه که دستگاه روی آن بطور ثابت نصب میشود. یا دوربین نجومی دوربین آسمانی دستگاهی است که برای مشاهده اجرام فلکی و ستارگان آسمان بکار میرود. یا عینک دوربین عینکی که بوسیله آن نقاط نسبتا دور واضح دیده شود
آنکه دور را بیند مقابل نزدیک بین، چشمی که دور را بیند مقابل نزدیک بین، عاقبت اندیش، دستگاهی که برای رویت اجسام دور (رصد کردن ستارگان یا رویت مناظر زمین) بکار رود. یا دور بین عکاسی دستگاهی که برای ایجاد تصویر واضح از شی یا شخص بکار رود. کلیه دستگاههای عکس برداری مشتملند بر: عدسی که تصویر را تشکیل میدهد، اطاق تاریک که عدسی در آن نصب شده، شاسی یا قرقره های فیلم که صفحه حساس روی آن قرار گیرد، دریچه نور که برای تنظیم و تغییر زمان عکس برداری بکار میرود، پایه که دستگاه روی آن بطور ثابت نصب میشود. یا دوربین نجومی دوربین آسمانی دستگاهی است که برای مشاهده اجرام فلکی و ستارگان آسمان بکار میرود. یا عینک دوربین عینکی که بوسیله آن نقاط نسبتا دور واضح دیده شود